۵/۰۵/۱۳۸۸

سروده هائي از شاگردان پيشواي ديني محبوس در بند انفرادي، آیت الله بروجردی

« به ياد استاد »

سروده اي از دكتر حميده رهامي

زندانيم،‌ تبعيديم، در انفرادي مانده ام
ايرانيم، تهرانيم، در بند يزدم مرده ام
روزم چو شب، ظلمت به جان افتاده ام
آوازه خوانم، بلبلم، مرغم، قفسها رفته ام
از بي كسي، دادم نفس، طوطي ز صحرا كنده ام
آب و غذا، سمّم شده، از دردها ناليده ام
از بي هوائي، اي خدا، سلول را كاويده ام
تنگ آمد اين بندم نگر، در خفتنم زاريده ام
ننگت بود قاضي تو را، از ظلم حُكمت خسته ام
آهو شدم در بيشه ها، صياد را لرزانده ام
ماهي به دريا گشتم و بر دام خود رقصيده ام
مسجونم و تقويم را در هر زمان تفتيده ام
بر زور ديوان ستم، در هر مكان خنديده ام
سر تا به پايم روشن و رنگ كفن پوشيده ام
*******

ميهن كه شود كور ز اجراي عدالت
در كوچه و بازار، عيان حبس و اسارت
از خاك وطن، بوي ستم ذائقه سوزد
جز ناله و اندوه ز اين ملت بيچاره نخيزد
بر اين افق تيره ايران
ندميدست
جز رنج و مصيبت، اثر از دهر
نديدست
بدمستي داروغه به هر لحظه كه ديدست
خونين شفق مردم زاريده، سپيدست
خورشيد به قهر آمد و آتش
بجهيدست
از كثرت خود كامگي و ظلم به خشمست
*******

من در كوير يزدم، اندر نفير دهرم
در آتش زمانه، سوزد وجود مستم
دشمن زدم كه پَستم، بشكسته پا و دستم
از اين قفس كه خستم، با اين نفس كه رستم
من از عذاب، جستم، تقويم را كه بستم
غول ستم، شكستم، در بند زور هستم
زندان نگو كه قبرم، دل بر كسي نبستم
تبعيد در حصارم، بر خاكها نشستم
*******

من كه به مبعث نبي، زير شكنجه ذاكرم
ابولهب به نزد من، گرز نهاده بر سرم
بعثت اين نبي رهم، خلق پدر به مشربم
صلح رسول خاتمين، شعار و شعر سنگرم
عدل كجا و حبس من؟ سنّت مصطفي كرم
فتح به مكه كرده و خانه دشمنش حرم
جدّ مرا كه رحمتش، خوانده خداي هر خدَم
ظلم نكرد و سيره اش، دفع شده به هر ستم
نام كه احمد آمده، حمد و ثنا زند درم
چه سان دهد قاعده اي، قفس كند چو منزلم
*******

با علي گفتم به محبس شكوه ها
كرده ام در بند سختم ناله ها
مرتضي را عدل و دادش جار كرد
چون رعيت را خوش و دردش به او همراه كرد
با جوانمردي علي آواز كرد
بندگان بي نوا را شاد كرد
اينك اي حيدر به زندانم نگر
اين عذاب بند پر زارم ‌نگر
چون به نامت اين پسر را مي زنند
عشق بازي با رهت دامن زنند
اي پدر با نام تو آزار بر ملت دهند
تا كه حبّ آل تو ‌آتش زنند
اين جنايتها به هم ‌آراستند
تا كه مذهب را
ملوّث ساختند

هیچ نظری موجود نیست: